کد مطلب:36141
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:23
آثار اجتماعي عقيده به معاد چيست؟
گرايش به معاد، گذشته از حلّ مشكلات روحي و رواني آدمي، در تعديل ورهبري غرائز انساني، پرورش فضائل اخلاقي، و تأمين عدالت اجتماعي، نقش سازندهاي ايفاء ميكند.
1ـ تعديل و رهبري غرائز
مسأله تعديل غرائز، كارسازترين اصل زندگي بشر به ويژه طبقة جوان است. تمايلات جنسي دختران و پسران هنگام بلوغ، تجلي ميكند و در آغاز جواني، به اوج ميرسد.
درست است كه بقاء انسان در گرو اعمال اين غريزه است وليكن غريزه جنسي در برخي از فصول زندگي انسانها، براي خود حد و مرزي نميشناسد.
اعتقاد به معا و كيفرهاي الهي، اين غريزه را در آدمي مهار كرده و از او فردي وظيفهشناس ميسازد، تا آنجا كه دور از چشم همگان در برابر زن جوان و بسيار زيبائي كه به او فرمان آماده باش ميدهد (هيتَ لَكَ) سرسختانه مقاومت ميكند وزن متجاوز را پند و اندرز ميدهد، كه: مَعاذَاللهِ به خدا پناه ميبرم. يوسف/32.
در تاريخ زندگي انسانهاي با ايمان، سرگذشتهاي آموزندهاي وجود دارد كه ما را به اهميت عقيده به معاد رهنمون ميباشد.
حس غضب و خشم، از نظر قدرت، كمتر از غريزه جنسي نيست، گاهي حس انتقام به اوج خود ميرسد، در اين هنگام، جز ترس از انتقام الهي چيزي نميتواند آتش خشم را فروكش كند. اين امر، در مورد ديگر غرائز بشر نيز جاري است.
2- پرورش فضائل اخلاقي
روح انسان استعداد ذاتي ارزشهاي اخلاقي را داراست، مسلماً اين استعداد فطري در شرائط ويژة اخلاق هر چند در شكوفا كردن فضائل اخلاقي مؤثر است ليكن از دائره سخن گفتن و مذاكره دوستانه، گامي فراتر نميگذارد.
ولي مذهب و اعتقاد به پاداشها و كيفرها، فضيلتهاي اخلاقي را مانند انسان دوستي، ضعيف نوازي، مهرباني به يتيمان دستگيري از درماندگان و ... در انسان زنده ميكند، از اين رو، دانشمندان، مذهب را پشتوانة اخلاق ميدانند.
قرآن مجيد با روش خاصي به اين نكته اشاره ميكند و انكار مبدأ و معاد را ماية كشته شدن عواطف انساني ميداند تا آنجا كه دل او در برابر يتيم سخت ميگردد.
«أَرأيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بالدِّينِ فَذالِكَ الَّذي يَدُعُ الْيَتيمِ وَ لا يَحُضُّ علي طَعامِ الْمِسْكينِ» ماعون/1-3.
[آيا ديدي او را كه روز جزا را انكار ميكند، او همان كسي است كه با كمال بيرحمي يتيم را از خود ميراند و (ديگران را) براي خوراندن به مستمندان فرا نميخواند].
3- تأمين عدالت اجتماعي
برخورد منافع، از لوازم اجتماع انساني است كه در آن افراد نيرومند و ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگي ميكنند و افراد نيرومند و مستعد پيوسته ميخواهند همه چيز را به خود اختصاص دهند، براي ترميم اين كاستي چارهاي جز وضع برنامة دربرگيرنده حقوق تمام طبقات نيست، ليكن به كار بستن قانون، از تشريع آن، بمراتب مهمتر است.
امروزه قوه قانون گزاري، قوه قضائي و قوه مجرية، تا حدودي توانسته است به جامعه، نظم و آرامش نسبي، تحقق بخشد و هنگامة اضطرار، به كمك حكومتهاي پليسي و نظامي، جلو بسياري از بينظميها را بگيرد.
با اين شيوهها تنها ميتوان به خلافكاريهاي آشكار پايان بخشيد، ولي از تبه كاريهاي پنهاني كه از ديده دستگاه قضائي و انتظامي دور است، نميتوان جلوگيري كرد.
از اين گذشته، هرگاه خود قدرتهاي سهگانه مقننه، مجريه، قضائي بخواهد از مقام و موقعيت خود سوء استفاده كند، چه عاملي ميتواند سد راهشان شود، اين جا است كه حكومتهاي بشري در راه گسترش عدالت اجتماعي، كاملاً به بن بست ميرسد و جز يك موفقيت نسبي چيزي عايدشان نميشود.
برعكس در اجتماعي كه زير بناي برنامههاي آن را، ايمان و ترس از خدا تشكيل دهد، اين مشكل، وجود ندارد، زيرا كيفر گناه، خود بهترين ضامن اجراء قوانين است.
معاد انسان و جهان
آية الله جعفر سبحاني
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.